next page

fehrest page

back page


توزيع‏
پس از آنكه از مالكيت كار و منابع طبيعى و تاثر متقابلى كه هر يك از اين عوامل در روند توليد يا بهره بردارى دارند سخن گفتيم اكنون زمان آن رسيده كه از توزيع كه معيار مقايسه مكتبهاى اقتصادى است سخن بگوييم تا نمودارى را كه براى عوامل اقتصادى ترسيم كرديم كامل گردد زيرا شيوه‏اى كه هر نظام اقتصادى براى توزيع در جامعه در پيش مى‏گيرد نشانگر ميزان انسانى بودن آن نظام است.
نظام اقتصادى سرمايه دارى سرانه توليد اقتصادى را به شكل پاداشهايى متناسب با عوامل توليد يعنى سرمايه مواد اوليه كار و كار فرما در اختيار قرار مى‏دهد اما نظام سوسياليستى نياز را مبناى توزيع سرانه ثروت مى‏داند اسلام راه ميانه را بر مى‏گزيند ضمن اينكه عوامل توليد را كه در نظام سرمايه دارى است با اندكى اصلاح مد نظر قرار مى‏دهد ولى در عين حال از اهميت نياز در توليد هم غافل نيست‏
مبناى توزيع ثروت از ديدگاه اسلام دو چيز است:اول:كار،دوم:نياز.
عوامل توليد نيز به دو صورت هستند اول سرمايه‏اى كه براى توليد در اختيار كارگر قرار مى‏گيرد و او در سود و زيان سرمايه شريك مى‏شود و در قالب مضاربه انجام مى‏پذيرد و صاحب سرمايه حق ندارد كه باقى ماندن سرمايه‏اش را شرط كند و اگر شرط كند كارگر اصل سرمايه را بدو برگرداند ولى مالك حقى در سود سرمايه نخواهد داشت امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
من ضمن تاجرا فليس له الا راسماله،كسى كه به تاجر ضمانت مى‏دهد نصيبى جز سرمايه نمى‏برد.- وسايل الشيعه 13/186/ج 1. ?
دوم زمين و ديگر وسايلى كه در كشاورزى يا صنعت به كار مى‏رود و در قالب عقد مضاربه انجام نمى‏گيرد تلكه مالك آن حق دارد آن را اجازه دهد مثلا كشاورز زمين را از مالك در ازاى مبلغى پول اجاره مى‏كند اگر مضاربه اين صورت باشد كه زمين از مالك و كار از كشاورز باشد شرعا مردود است مگر اينكه زمين به همراه بذرهايى كه بايد در آن كاشته شود در اختيار كشاورز قرار گيرد و در اين صورت مزارعه خواهد بود و نه مضاربه به هر صورت كار در سيستم توزيع حرف اول را مى‏زند و بر اساس همين تفكر است كه امام عليه‏السلام ثروتمندان را متهم مى‏كند:
ما جاع فقير الا بما منع به غنى هيچ فقيرى گرسنه نماند مگر آنكه‏- كلمات قصار:آيتى 320. ? توانگرى حق او را باز داشته است بسيارى از ثروتمندان سرمايه هايشان را از تلاش فقيران بدست آورده‏اند هنگامى كه ثروتمند زمينى در اختيار دارد.و تعدادى كشاورز روى آن كار مى‏كنند درآمد حاصل از آن زمين از آن كارگر خواهد بود و مالك تنها از حق اجاره يا چيزى مشابه آن بهره‏مند مى‏شود در حالى كه واقعيت چيز ديگرى است ثروتمندان به خود حق مى‏دهند كه درآمد حاصل از زمين را بر دارند مزد ناچيزى به كشاورزان بدهند كه تا بدان سد جوع كنند پس ثروتهايى كه از اين راه كسب مى‏كنند در واقع از آن فقر است اين واقعيتى است كه ما در فعاليتهاى مختلف اقتصادى شاهد آنيم و اينجاست كه امام مى‏فرمايد:ما جاع فقير الا بما منع به غنى، هيچ فقيرى گرسنه نماند مگر آنكه توانگرى حق او را باز داشته است‏
بنابراين توزيع دو ركن اساسى دارد اول كار كه در آغاز اين مبحث از آن سخن گفتيم و هنگام بررسى مسأله فقر بار ديگر به آن خواهيم پرداخت.
دوم نياز،زيرا كه اسلام در برابر تامين نيازهاى مردم حتى بيكاران و ناتوانان مسئول است و اين حقى مشروع و قانونى است كه در بحث تامين اجتماعى از آن سخن خواهيم گفت ولى آنچه را كه اينجا مى‏خواهيم بيان كنيم مسئوليت دولت اسلامى در بر آوردن نيازهاى مردم است كه اگر دولت اين كار را نكند بودجه عمومى با تقاضاهاى زياد و نيازهاى مضاعف روبرو خواهد شد امام مى‏فرمايد:
من أجمل فى الطلب أتاه رزقه من حيث لا يحتسب .- ابن ابى الحديد:20/326 حديث 566. ?

كسى در خواستن از مردم افراط نورزد خداوند از جايى كه گمان نمى‏رود او را روزى مى‏دهد.
ونيز مى‏فرمايد:لا تألف المسألة فيألفك المنع؛ با در خواست خواهش‏- ابن ابى الحديد:20/321. ? مأنوس مباش تا بى نياز از مردم باشى امام با اين گفتار مى‏خواهد نيازمند را به كار وا دارد تا خواهش از مردم در او به عادتى ريشه دار بدل نشود.
ونيز مى‏فرمايد:الغنى الاكبر الياس عما فى أيدى الناس؛ بى نيازى بزرگ‏- كلمات قصار:342. ? آن است كه انسان به آنچه در نزد ديگران است اميد نبندد.
عدالت‏
توزيع در نظام اقتصادى اسلام در چهار چوب عدالت صورت مى‏گيرد و در عين حال يكى از اهداف اصلى نظام اقتصادى اسلام است كه مى‏كوشد تا بدان دست يابد و عدالت بدين معنى است كه همه افراد جامعه از آسايش و رفاه زندگى برخوردار باشند و تفاوتها و اختلافات شديد طبقاتى از ميان آنان رخت بربندد.
اصل عدالت اسلامى با اصل توزيع اشتراك در نظام كمونيستى تفاوت دارد اين نظام تفاوتهاى طبيعى حاكم بر افراد و نوع كارهايى را كه مردم بدان مى‏پردازند ناديده مى‏گيرد.
امام على عليه‏السلام در يكى از خطبه‏ها به توصيف مردم مى‏پردازد كه نشانه ديدگاه جامعه شناختى امام عليه‏السلام است:
و منهم من يطلب الدنيا بعمل الاخرة بعمل الدنيا قد ظامن من شخصه و قارب من خطوه و شمر من ثوبه و زخرف من نفسه للامانة و اتخذ سترالله ذريعة الى المعصية و منهم من أقعد عن طلب الملك ضوولة نفسه و انقطاع سببه فقصرته الحال عن حالة فتحلى بأسم القناعة و تزين بلباس أهل الزهادة - خطبه‏ها:32. ?

و از آنان كسانى اند با كار و تلاش براى آخرت دنيا را مى‏طلبند ولى آخرت را با كار دنيا نمى‏جويند خود را فروتن و كوچك مى‏نمايند گامهايى كوتاه بر مى‏دارند دامن جامه فراهم مى‏چينند خود را به امانتدارى مى‏آرايند پرده پوشى خداوند را وسيله گناهان قرار مى‏دهند گروهى ديگر هم حقارت نفس و در اختيار نداشتى وسيله او را از سلطه جويى باز مى‏دارد پس به همان حال محدود مى‏مانند و با نام قناعت خود را مى‏آرايند و جامه پارسايى بر تن مى‏كنند.
و در نامه‏اى كه به مالك اشتر مى‏نويسد جزئيات موضوع را براى او مى‏شكافد به او مى‏فرمايد:
و اعلم أن الرعية طبقات لا يصلح بعضها الا ببعض و لا غنى ببعضها عن بعض فمنها جنورالله و منها كتاب العامة و الخاصة و منها قضاة العدل و منها عمال الا نصاف و المرفق منها أهل الجزية و الخراج من أهل الذمة و مسلمة الناس و منها التجار و أهل الصناعات و منها الطبقة السفلى من ذوى الحاجة و المسكنة و كلا قد سمى الله سهمه‏

بدان نكه توده مردم به دسته هايى تقسيم مى‏شوند و كار هيچ دسته بدون ديگرى سامان نمى‏يابد و از يكديگر بى‏نياز نيستند برخى از ايشان سپاهيان خدايند و عده‏اى ديگر دبيران كه به نوشتن نامه عمومى و خصوصى مى‏پردازند از آنان قاضيان داد گسترند و گروهى كارگزاران منصف و اهل مدارا گروهى جزيه پرداز و خراجگزار از مسلمان و غير مسلمان و جمعى بازرگانان و صنعتگرانند و دسته‏اى از قشرهاى پايين حاجتمند و مسكينان خداوند و براى هر يك از آنان سهمى مقرر فرموده است.- نامه‏ها:53. ?
از اين دو گفتار در مى‏يابيم كه اسلام تفاوت در كارآيى و توانمندى را مى‏پذيرد زيرا در جامعه همه گونه آدمى پيدا مى‏شود ناتوان توانگر معلم نادان يا كسى كه در كشاورزى سودمندتر اين امرى طبيعى در زندگى است.
و اين تفاوت در كارآيى و قابليت‏ها به دنبال خود تفاوت در در آمدها را به همراه دارد و دور از عقل است كه مزد كارگر به ميزان مزد مهندس باشد و هر شغل و حرفه‏اى از اعتبار و ارزش خاص برخوردار است و مردم به خاطر ارزش و اعتبار هر شغل به آن روى مى‏آورند و اگر اين ارزشها نبود و همه مردم به كارهاى ساده‏اى كه نيازى به تحصيل و تلاش ندارد روى مى‏آوردند.
به همين سبب مى‏بينيم كه امام عليه‏السلام به مالك درباره رعايت حقوق مادى قضات با توجه به ويژگى كه دارد دعوت مى‏كند.
و افسح له فى البذل ما يزيل علته و تقل معه حاجته الى الناس‏

در بذل مال به او گشاده دستى به خرج ده تا گرفتاريش بر طرف شود. - نامه‏ها:53. ?
ممكن است اين سوال مطرح گردد كه اگر درآمد هر شخصى متناسب با قابليت و كارآيى اوست پس چگونه عدالت اسلامى اجرا مى‏گردد؟
اينجاست كه به مرز ميان كمونيسم و اسلام مى‏رسيم كمونيسم اعتقادى به تفاوت موجود بين افراد ندارد و آن را حاصل شرايط اقتصادى مى‏داند نه استعدادهاى شخصى كه در درون انسان است البته اين تفاوت تاثير چندانى ندارد بلكه اعتقاد دارد كه در آمدها به طور مساوى بين همه تقسيم گردد در نتيجه مزد كارگر با مهندس برابر مى‏شود.
ولى در اسلام دستمزدها بر اساس عواملى كه ذكر كرديم متفاوت است ولى از سوى ديگر اسلام مى‏خواهد كه همه افراد جامعه از رفاه و آسايش برخوردار باشند و كسى كه در آمدش كمتر از مخارج ساليانه اوست مى‏بايد تفاوت در آمد را از جامعه يا دولت بگيرد و اين زيباترين شكل عدالت است عدالتى كه حق صاحب حق را محفوظ مى‏دارد و از حق پزشك نمى‏كاهد تا آن را با كارگر برابر بداند در همان حال نمى‏گذارد كه كارگر به خاطر درآمد ناچيزش از تنگى معيشت رنج ببرد بلكه براى او امكاناتى فراهم مى‏آورد تا از كاروان زندگى عقب نماند و احساس كند كه او و يك پزشك در يك رتبه از انسانيت اند و گذرا به تاريخ اسلام عظمت عدالت اسلامى برايمان آشكار مى‏گردد كه چگونه حكومت اسلامى فقر را ريشه كن مى‏كند و باعث مى‏شود كه مدرم عظمت و بزرگى خود را باز يابند و احساس كرامت كنند.
در اينجا بايد از خود بپرسيم كه اسلام چگونه عدالت را در جامعه اسلامى برقرار مى‏كند؟
در پاسخ بايد گفت كه اسلام شيوه‏اى كامل را در اجراى احكام براى رسيدن به انواع عدالت در پيش مى‏گيرد.
اول:دريافت ماليات از اموال ثروتمندان‏
دوم:مساوات و ايجاد فرصتهاى برابر
سوم:تأمين اجتماعى‏
اول:دريافت ماليات‏

ماليات مقررى است كه شارع اسلامى آن را از اموال ثروتمندان به شكل خمس و زكات معين كرده است و شخص مسلمان آن را با آرامش خاطر و نيت پاك پرداخت مى‏كند.
((آدم متز)) در كتاب تمدن اسلامى در قرن چهاردهم هجرى تصوير زيبايى از پرداخت زكات ارائه مى‏دهد كه نشانه اوج همدردى هميارى و همبستگى در جامعه اسلامى است گويند:ابو عبدالله ابوذهل هروى((متوفى 378)) سفارش مى‏كرد كه دينارهايى را به وزن يك مثقال و نيم و بيشتر بدهند و مى‏گفت:موقعى كه كاغذ تا شده‏اى به دست فقير مى‏دهم و گمان مى‏كند كه در آن درهم است و مى‏گشايد و يا از رنگش مى‏فهمد كه دينار است و بعد از وزن كردن مى‏بيند كه از مثقال بيشتر است و دلشاد مى‏شود من لذت مى‏برم اين مرد حاصل زياد داشت كه كمتر از يك دهم آن را به منزل مى‏آورد و بقيه را بين مستحقان به ويژه آبرومند قسمت مى‏كرد.
دعلج بن احمد دعلج ابو محمد سجزى(متوفى 351) تاجر و عالم بود يكبار كتاب مسند براى مطالعه ابن عقده فرستاد و لاى هر دو ورق يك دينار گذاشت.- آدم متز:تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى،ترجمه عليرضا ذكاوتى،ص 115 ?
و گويند يكى از كاتبان را مادرى صالحه بود كه از كودكى عادتش داده بود كه هر شب يك گرده نان يك رطلى زير سر مى‏گذاشت و صبح صدقه مى‏داد و كاتب تمام عمر وصيت مادر به جاى مى‏آورد.
كرمان نخلستان بسيار داشت و مردمانش را سنت نيكويى بود كه هر مقدار خرمايى را كه باد از درخت ريخته بود صاحبش بر نمى چيد و فقرا و فرودستان بر مى‏چيدند و هر سال كه باد بسيار مى‏آمد ديگران از نخلستان بيش از صاحبش بهره مى‏بردند.- همان مأخذ:ص 116. ?
طبيعى است كه پرداخت خمس و زكات در درجه اول براى بى نياز كردن نيازمندان و رساندن آنان به مرتبه اغنياست.
از ابو بصير روايت شده است كه از امام عليه‏السلام پرسيد:مردى هشتصد در هم دارد در حالى كه كم درآمد و عيالمند است آيا چيزى از زكات به او تعلق مى‏گيرد امام عليه‏السلام به او فرمود اى ابا محمد آيا از پولش به اندازه قوت خانواده سود مى‏برد و چيزى هم برايش باقى مى‏ماند؟ابو بصير گفت:بله امام فرمود:اگر به اندازه نصف قوت برايش باقى بماند زكات به وى تعلق نمى‏گيرد و اگر كمتر از نصف قوت باشد زكات تعلق مى‏گيرد آنچه از زكات بر مى‏دارد بايد براى خانواده‏اش هزينه كند تا آنان را به مرحله بى نيازى برساند.- وسائل الشيعه:ج 9/232/11908. ?
بنابراين اين هدف از پرداخت خمس و زكات - چنانكه در سخنان امام عليه‏السلام آمده است بى نياز كردن مردم است تا اثرى از فقر در جامعه اسلامى باقى نماند پس هدف از وضع قانون خمس و زكات فقرزدايى و ريشه كن كردن فقر است تا جامعه متعادل و متوازن گردد امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
ما فى الزكاة من صرف ثمرات الارض و غير ذالك الى أهل المسكنة و الفقر - خطبه‏ها:234. ?

روزى فقرا را در اموال توانگران مقرر داشته است.
بر اساس آنچه از كتاب تمدن اسلامى نقل شده ديديم چگونه ثروتمندان براى رفع نياز مستمندان از يكديگر پيشى مى‏گرفتند تا شادى را در قلب آنان وارد كنند تا به اين فرموده امام كه:
نعم الناس عيشا من عاش فى عيشه غيره، خوبترين مردمان در زندگى كسى است كه ديگران را با خود شريك سازد جامه عمل بپوشانند.
دوم:مساوات و ايجاد فرصتهاى يكسان‏

اسلام در همه قوانين سياسى اقتصادى و اجتماعى بر مبناى مساوات و برابرى حركت مى‏كند بنابراين رهبر و مردم والى و رعيت هيچ امتيازى بر يكديگر ندارند و همه چون دندانه‏هاى شانه با هم برابرند اين اصل بر اين مبناست كه مردم از نسل آدمند و آدم از خاك است و عرب هيچ برترى بر عجم و سياه هيچ برترى بر سفيد ندارد.
جامعه اسلامى - پس از پيوستن روح رسول خدا به ملكوت اعلى - تا زمان به حكومت رسيدن امام عليه‏السلام از تبعيض و بى عدالتى رنج مى‏برد لذا امام در اولين سخنان خود اجراى مساوات را به پيش مى‏كشد و درباره اموالى كه خليفه سوم از بيت المال حيف و ميل كرده است مى‏فرمايد:
و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته فان فى العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه أضيق - خطبه‏ها:15. ?

به خدا سوگند اگر چيزى را كه عثمان بخشيده نزد كسى بيابم آن را به صاحبش بر مى‏گردانم هر چند آن را كابين زنان كرده باشند يا بهاى كنيزكان كه در دادگرى گشايش است آنكس كه از دادگرى به تنگ آيد از ستمى كه بر او مى‏رود بيشتر به تنگ آيد.
و از سوى ديگر امام مى‏كوشد در بين مردم روحيه صادقانه برادرى و اخوت را ايجاد كند تا مبناى مساوات و برابرى قرار گيرد و به مالك مى‏فرمايد:
الناس صنفان اما أخ لك فى‏الدين و اما نظير لك فى الخلق - نامه‏ها:53. ?

مردم دو گروهند يا همكيشان تو هستيد يا همانند تو در آفرينش‏
اسلام در اين زمينه به پند و اندرز بسنده نمى‏كند بلكه مساوات و برابرى را در عمل به اجرا در مى‏آورد مساوات در برابر احكام در برابر قضات و داورى و مساوات در اقتصاد كه ما اصطلاح مساوات و ايجاد فرصتهاى يكسان را درباره آن به كار برديم اسلام با قوانينى كه وضع كرده است براى همه فرصت استفاده از مواهب طبيعى را فراهم آورده است زيرا به فرموده پيامبر اكرم (ص)
الناس شركاء فى الماء والنار و الكلا؛ مردم در استفاده از آب و آتش و گياه‏- وسائل الشيعه:17/331/354. ? با هم شريكند بر اساس اصل مساوات و برابرى همه حق دارند كار كنند و نيازهاى ضرورى خود را از خوراك و پوشاك تأمين كنند تا عدالت كامل اجتماعى برقرار گردد امام على (ع) در زمينه تقسيم مى‏فرمايد:
ألا ان حق من قبلك قبلنا من المسلمين فى قسمة هذا الفى سواء - نامه‏ها:43. ?

بدان!مسلمانانى كه در نزد تو هستند يا در نزد ما هستند سهمشان از اين غنيمت برابر است.
و درباره ديگر امور زندگى در نامه‏اش به اسود بن قطنه فرمانده سپاه حلوان مى‏نويسد:فليكن أمر الناس عندك فى الحق سواء؛ پس بايد كار مردم در- نامه‏ها:159. ? حقى كه دارند در نزد تو يكسان باشد و در عهد نامه خود به محمد ابن ابى بكر مى‏فرمايد:
و اس بينهم فى اللحظة و النظرة حتى لا يطمع العظماء فى حيفك لهم و لا ييأس الضعفاء من عدلك عليهم - نامه‏ها:27. ?

همه را يكسان بيگر اگر يكى به گوشه چشم نگريستى به ديگرى رو در رو نگاه مكن تا بزرگان از تو نخواهد كه بر ناتوان ستم كنى و ناتوانان از عدل تو نوميد نشوند.
و همين مفهوم در نامه ديگرش به برخى از كار گزارانش ديده مى‏شود:
واس بينهم فى اللحظة و النظرة و الا شارة والتحية؛ - نامه‏ها:46. ?

با همگان يكسان باش مبادا يكى را به گوشه چشم نگرى يكى را روياروى نگاه كنى يكى را به اشارات پاسخ گويى و يكى را با درود تحيت.
سوم:تأمين اجتماعى‏

از حديثى كه ابوبصير از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده است مى‏توان حداقل سطح درآمد را براى يك خانواره در جامعه اسلامى تعيين كرد بنابر فرموده امام شخص بايد يك برابر و نيم مصرف ساليانه‏اش در آمد داشته باشد پس اگر فرض كنيم كه مصرف ساليانه يك خانواده هزار دينار باشد بايد ميانگين در آمد چنين خانواده ايى به هزار و پانصد دينار برسد چنانچه در آمد اين خانواده از اين مقدار كمتر باشد خانواده فقيرى است و بايد از منابع ويژه‏اى كه براى انفاق عمومى در نظر گرفته شده به او كمك مالى كرد و اگر از اين منابع تأمين نشد وظيفه دولت اسلامى است كه براى رساندن درآمد شخص به اين سطح مبلغ باقيمانده تا سقف 1500 دينار را به او پرداخت كند و اين چيزى است كه ما آن را تأمين اجتماعى ناميديم كه از ويژگيهاى والاى نظام اقتصادى اسلام است در حالى كه نيازمندان در زير دست و پاى تمدن غرب كه مى‏شوند اسلام با آنان مهربان و رئوف است و از آنان مى‏خواهد كه بدون نياز به ديگران زندگى كنند و حتى خواهان آن است كه همچون ثروتمندان زندگى كنند تا احساس نياز موجب نشود كه فرزندانى ناهنجار تحويل جامعه بدهند.
بيشترين علل و انگيزه‏هاى بيسوادى نادانى و جنايت در جهان از فقر و تنگدستى سرچشمه مى‏گيرد فقر پنجره‏اى بزرگ است كه جامعه را در معرض تند بادهاى سهمناك قرار مى‏دهد و آن را از بيخ و بن مى‏لرزاند اسلام توانست اين پنجره را تا به آخر ببندد و ريشه‏هاى نيازمندى و فقر رإ؛ثث بخشكاند و با بسيج ثروتمندان و تشويق كردن آنان به بهره بردارى از ثروت و نهايتا استفاده از بيت المال جامعه را بر اساس عدالت اجتماعى و اقتصادى باز سازى كند.
امام على عليه‏السلام به مالك اشتر مى‏فرمايد:
و اجعل لهم قسما من بيت مالك،براى اينان در بيت المال خود حقى مقرر دار.
و در نامه‏اش به تثم بن عباس عامل خود در مكه مى‏نويسد:
و أنظر الى ما اجتمع عندك من مال الله فاصرفه الى من قبلك من ذوى العيال و المجاعة مصيبا به مواضع الفاقة و الخلات و ما فضل عن ذلك فاحمله الينا لنقسمه فيمن قبلنا - نامه‏ها:67. ?

در مال خدا كه نزد تو گرد مى‏آيد نظر كن آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند و به محتاجان و فقيران برسان و هر چه افزون آيد نزد ما روانه‏اش دار تا ما نيز آن را به محتاجانى كه نزد ما هستند برسانيم.
و بدين ترتيب مى‏بينيم كه اسلام تفاوت اقتصادى و فقر شايع را همه جانبه مهار مى‏كند اگر صدقات نتواند اين پديده - فقر- را از بين ببرد دولت اسلامى با استفاده از بيت المال با بروز هرگونه حالتى كه موجب پايين آمدن و وضع معيشتى در جامعه اسلامى مى‏شود مبارزه مى‏كند طبيعى است اين هدف بلند جز با بسيج تلاشهاى خير خواهانه كه بر خاسته از نيت خير و انجام كار خير است ميسر نخواهد بود.


next page

fehrest page

back page